دوران صفای ما دوتا :) :)

به وبلاگ سالی خوش اومدین :))

دوران صفای ما دوتا :) :)

به وبلاگ سالی خوش اومدین :))

۵روزه

سلام بچه ها

خوبین؟

چه خبرا ازین چند روز تعطیلی؟

ما رفتیم مسافرت....شمال...خونه آقاجون و عمو محمد و عمو مرتضی و عمه و بعدشم کمتر از۲روز خونه خالم اینا

۵شنبه صبح حرکت کردیمو دوشنبه شب رسیدیم خونه

جاتون خالی بود..یه آب و هوایی هم عوض کردیم...

جالبیه ماجرا اینه که عموم(عمو مرتضی) اینا دارن میان تهران...همین امروز...

تا ۳ساعت دیگه میرسن...اوه...خیلی خسته ایم...اما به هر حال مهمونن دیگه

خدمت تک تکه عزیزا عارضم که فردا دارم میرم مدی رو ببینم...هم کارت کنکورشو که دستمه بدم بهشو هم بحرفیم....

نگران مدی نباشین اما خیلی دعاش کنین...میگم نباشین چون من باهاشم

دیگه اینکه دوستون دارم...منم خیلی خوبم...(در جواب دوستای گلم که حالمو پرسیده بودن بابت آپ قبلی...)

مواظب خودتون باشین

سر فرصت همتون رو مبخونم...فعلا به خونه زندگی برسیم...ای خداااااااااا

آخه آدم وقتی از سفر میاد همش دوست داره چند روز استراحت کنه و با آرامش به کاراش برسه...ما چی؟!!!!لباسشوییه بدبخت همش داره میشوره....ما هم همش داریم جمع و جور و گردگیری و اینا انجام میدیم...ما مهمون دارییییییییییییییییییییییییییم

من برم دیگه...تا بعد بای بای


حرفای من +بعدا نوشت

سلام بچه ها

خوبین؟

منم بهترم

آخه چند روز پیش با اجازتون رفتم زیر سرم

حالم خیلی بد بود...دل دردو دلپیچه و سر درد بدی داشتم...چند بارم گلاب به روتون...بععععععله....دکتره فکر کرد آپاندیسه...اما خداروشکر نبود...

خلاصه این چند روز چایی نخوردم و بجاش همش  قندداغ غلیظ میخورم...البته نهارو شام میخورم اما اشتهام کم شده ...چندکیلو هم لاغر کردم...

میبینی؟عین بچه بی جنبه ها با مریضی سریع لاغر میشم

دیگه اینکه...آهان

یکی از بچه ها خواست راجع به مشهدی(آقای داوود ...همکلاسی و هم دانشگاهیم)بگم

راستش ازون روز به بعد ندیدمش...هنوز مونده تا جوابشو بدم

البته واسه امتحان تفسیر دیدیم همو و سلام علیک کردیم...بعد امتحانم با ماشین دوستش دنبال ماشینی که ما توش بودیم کردنو به دلیل سرعت زیاد که بخوان به ما برسن تصادف کردن

خلاصه اش اینکه حرفی نزدیم بازم

ولی احتمال رد کردنش زیاده...آخه میدونم مامان خوشش نمیاد(البته منم همچین خوشم نمیاد ازش)به دلایل مختلف....همینکه خیلی ریزه میزه است واسم اعصاب خورد کنه

میدونم دلیل مسخره ای به نظر میاد ...اما خوب من از مردای ریز خوشم نمیاد. توروخدا سوء تفاهم نشه ها.... این نظر منه...ممکنم هست تغییر کنه...

کلاسامونم که از  یکم اسفند شروع میشه

قابل توجه ثنا جون....عزیزم نمره های ترمه پیشمون ملاک انتخاب واحد این ترممون بود.

قابل توجه نگارجون....عزیزم آدرستو که بلاگ اسکای نمیشناسه...من چجوری لینکت کنم؟


دیگه...همینا فعلا...

ایشالا تا بعد...بای بای


بعدا نوشت::::::

بچه ها مدی جونم  حالش اصلا خوب نیست...تو شرایط خیلی بدی قرار داره...شاید هرکسه دیگه ای جاش بود بدتر ازین میشد....الان نه نصیحتش کنین نه خوب و بد کارشو یاد آور شین...

بیشتر دعاش کنین...من که همش گریه ام میگیره...شما دعاش کنین...ایشالا که به خوبی حل شه....

قابل توجه مدی جونه خودم:::::::::::عزیزم خوابالو زشت نیست...هم خوش تیپه هم قیافه خیلی خوبی داره...حس میکنم مامانتینا از اول میخواستن همین ایرادارو بگیرن...حتی اگه خوابالو حوری هم بود میگفتن زشته...خب؟

مدی جونم الان تازه وضعیت جدیدی شروع شده...دیگه همه فهمیدن تو خوابالو رو میخوای...حالا بذار مامانت به هرکسی که میخواد بگه....من و همه ی بچه های وبلاگ دعات میکنیم...نگران نباش...

دیگه هم حرف مردن و نزن....این یه دستوره




بیدل نظرت واسه پست تکراریه بود...تآیید کردم اما اینجا نیومد...شرمنده

سوالای من

حکمت خدا  نشون دادنیه؟میشه دیدش؟

چرا ماها نمیتونیم درکش کنیم؟مگه زندگیه ما نیست؟

من خدامو دوست دارم...عاشقانه هم میپرستمش...اما آخه این همه ناراحتیا واسه چیه؟


عاشقا حکمشون نرسیدنه

عالما حکمشون مردنه

اولیا هم که تو زمان ما نیستند...امام عصر رو هم که نمیتونیم ببینیم از بس بار گناهمون زیاده...قربون خدا برم...یه پیامبرم ازمون دریغ کرده...آخه ما درد این دل و به کی بگیم..میدونم خودش همیشه حاضرو ناظره..میدونم میشه بی واسطه باهاش حرف زد...

اما آخه این چه دنیاییه...زمان پیامبرم این همه ناراحتی بود؟


....

سلام 

یه جوریم 

از بین همه دوستام یکی هست که اگه بینمون بحثی شه به راحتی اشکمو در میاره 

دست خودم نیست 

بغضم میگیره و فقط گریه میکنم 

نمیدونم چرا  با این یه دونه اینجوریم... 

الانم فقط دارم گریه میکنم...

...

بخاطر تو حرف زدم

نه توهین کردم

نه خواستم اذیتت کنم

خیلی نامردیه که منو اینجوری رنجوندی

دوست دارم همون نقطه ضعفی که گفتی حل شه

همین

این توهینه؟

تو زود رنج شدی

زودی از کوره در میری

آره...شرایطت خاصه

اما این دلیل بد قلقی نمیشه...

با همه ی اینا

اگه ناراحتت کردم معذرت میخوام

فقط بدون که منم دلم پیشته

دوست دارم زودی از این وضعیت در بیای

کاش میدونستی...