دوران صفای ما دوتا :) :)

به وبلاگ سالی خوش اومدین :))

دوران صفای ما دوتا :) :)

به وبلاگ سالی خوش اومدین :))

پرحرفی!!!!!!!

سلام عزیزااااا 

چطوریییییییییین؟؟؟؟ 

امسال عید فطر اولین سالی بود که نرفتم نماز به علت اینکه دقیقا روز آخر ماه رمضون خاله جان آمده بودن....درنتیجه تا ساعت ۲خوابیدم  (هر سال میریم کنار حسینیه شهرک خودمون ...نمیریم تو حسینیه چون نماز عید فطر باید تو فضای آزاد باشه........خوب بابا چرا میزنین...میدونم میدونین

بابامم ازین ویروس جدیدا گرفته بود و قرص مرسه خواب آور خورده بودو ساعت ۳از خواب پاشد (آخه تو خونه ی ما بابامو داداشم تنها افرادین که صبحا زود بیدار میشن منو مامانو آبجیم تا ۱۱...۱۲...۱میخوابیم.اگه بابا هی نگه بیدار شین بیشترم میخوابیم )  اما اونروز مامی جونم زودتر بیدار شده بودو هی مارو صدا میکرد... 

بعد صبحانه!!!!!!!!یه ذره خونه جمو جور کردیمو مامانیم غذا درست کردو آخرین قسمت ماه عسل و دیدیم.اه.. این احسان علیخوانی چقد فک میزنههمیشه هم وقت کم میاره 

منم وسطاش رفتم حمومو یه ربه اومدم بیرون(از من بعیده)آخه میخواستیم یه سر بریم خونه داییمینا...آخه  اولین عید بابای زن داییم خدا بیامرز بود(حدودا ۲ماهه پیش دور از جونتون باباشون فوت کردن

خلاصه ساعت۶:۳۰اونجا بودیم...حدودا ۷:۳۰هم خالمینا اومدن...دیگه میوه و چایی و هندونه وحرف و ایناااا.... تا۹:۳۰بعدش اومدیم خونه(البته زن دایی اینا کلی اصرار که شام بمونین ولی ماگفته بودیم واسه شام نمیمونیم...ضمن اینکه ما هفته پیش خونشون بودیمو جمعه این هفته هم همه خونه ما بودن...واسه همین شامو نموندیم)  

دیروزم رفتیم هایپراستار ولی هیچی نخریدیم(منکه اصلا خوشم نیومد ازونجا)...بعد اومدیم همین نزدیکیا خونمون خرید کردیم...منو  آبجیم مانتو و مقنعه واسه دانشگاه گرفتیم(من ترم ۷ آبجیمم ۳)داداشمم کفش...ازونورم باباییم اومد و شامو بیرون خوردیموووووواومدیم خونه(مانتوم انقد خوشگلهه) آهااان یه تی شرت خیلیی نازم خریدم

امروزم تا این لحظه مامانو داداشمم ویروسه رو گرفتن و مریضنخواهرمم یه چندتایی عطسه زدو گلوش میدرده..فک کنم اونم داره میگیره.واییی....بعد فقط میمونم من  

پی نوشت۱:من عاشق خرید کردنم...میمیرم براششش 

پی نوشت۲:هرساعتی از خواب بیدار شم باید چایی شیرینو بخورم 

پی نوشت۳:راستیییییییی.بوی ماهه مردسه میااااد 

منم ۴شنبه ۵شنبه خودمو تعطیل کردمو نمیرم 

 

دوستووون دارممممم 

تا بعد...بای بای 

اولین سلام

اول سلام خداجونم

دوم سلام برو بچز 

عید همتون مبارک  این ماه رمضونم تموم شد...نماز روزه همتونم قبول باشه...

من سالی هستمو تصمیم گرفتم وبلاگ درست کنم  

 میدونین چرا؟آخه تو این چند روز هرچی وبلاگ خوندم خاطرات بچه های متآهل بود 

مگه ماهاکه مجردیم خاطره نداریم  

نه بابا...اشتباه نکنین...با متآهلا دعوا ندارم..از خیلیاشونم خوشم اومد و باهاشون ریفیخ شدم... ولی گفتم حالا که من به قول بچه مزدوجا....آقای همسر و شوشو و  

شوهرو فری جونو عسل و هلو و خرما وغیره ....ندارم از خودمو دوستامو دلمو این چیزا بنویسم 

ایشالا از خوندن مطلبام لذذذذذذذذذذت ببرینو نظر بدینو با هم دوست شیم

لیلی جون...طنین جون...دوستوون دارم